در فلسفه یوگای کلاسیک، ما دو مقوله اساسی را که شامل همه هستیها، همه موجودات است، جدا میکنیم.اين دو شامل : پوروشا ( معنوى و روحانى ) و پراکریتی ( مادى ) هستند
“پوروشا” به عنوان روح ابدی و اصل معنوی درک می شود. او نسبت به “پراکریتی” متعالی است یعنی فراتر از همه طبیعت است.
“پوروشا” بالاترین بخش وجود است. هیچ شکلی از ویژگی پراکریتی در او وجود ندارد، بنابراین تصور او غیرممکن است. او آگاه است، در حالی که ماده ،ناخودآگاه است.
“پراکریتی” ( ماده ) هر چیزی است که می بینیم، می شنویم، لمس می کنیم یا می توانیم به هر طریق دیگری احساس کنیم. این همه چیزی است که پیشرفته ترین ابزارها می توانند ثبت کنند از کوچکترین ذرات گرفته تا اجرام در مقیاس فضا. مفهوم پراکریتی شامل کل جهان، تمام اشیاء فیزیکی و میدان های انرژی است.
تا زمان اتصال روح و ماده، دومی در حالت تجلی ناپذیر است. این بدان معنی است که جهان وجود ندارد و سه ویژگی یا نیروی اصلی پراکریتی در تعادل هستند.
گونا ساتوا مسئول اصل وضوح، راجاس – برای اصل حرکت، فعالیت، تاماس – برای اصل استراحت، اینرسی است. هنگامی که روح و ماده با هم متحد می شوند، “پوروشا” به عنوان یک اصل آگاهانه شروع به کنترل پراکریتی به معنای خاصی می کند تا تغییراتی در آن ایجاد کند.
اعمالی هستند که انجام می دهیم تا ازورای آن شناختی حاصل شود چنانچه چیزی دیده نشود فقط یک عمل مکانیکی است.هر عملی انجام میدیم باید پشتش چیزی دیده شود تا شناختی حاصل گردد.
حاصل شدن شناخت و فرصت دیدن می باشد؛ در واقع چشم فیزیکی مطرح نیست بلکه باید پروشا(روح) ببیند.
یوگا: یعنی یگانگی جسم و ذهن ، در طول روز ،حال انکه چقدر زمان می گذاریم که روح نیز ملحق شود…
جسم موقت است و روح ابدی است و به ما ودیعه داده شده، یوگای بدون روح بی فایدست عزیز.
ما با سرعت زندگی می کنیم ،باید اجازه دهیم روح جریان پیدا کند تا به ما برسد.تا در لحظه از آن سیراب شویم.
Sat:وجود و حضور ناب
Chit: دیدن ، آگاهی ناب
Ananda: سرور و شعف درون
سات، چیت، آناندا سه صفت پروشا ( روح ) هستند.
باید در آسانا قرار داشته باشیم.
پرکریتی معادل طبیعت و اولین عمل می باشد.
انرژی های بنیادین در سطح پرکریتی: تاماس، راجاس، ساتوا هستند.
در حالت تعادل: سنگینی، سکون، بالقوه، پذیرنده، درونگرایی، یین
در حالت عدم تعادل: رخوت، تنبلی، ماندگی،رکود، منفعل، تفریط
حرکات تاماسیک بیشتریت تماس رو با خاک دارند ، مثل خوابیدن ( انرژی مصرف نمی کنیم فقط رها کردیم و خود را تسلیم زمین کردیم )
انرژی بالقوه وجود داره ولی اگر از تعادل خارج بشه تبدیل میشه به رخوت و تنبلی و ….
ما در طول روز به وضعیت های تاماسیک نیاز داریم تا زندگی از تعادل خارج نشه
در حالت تعادل: انرژی، حرکت، خواست، طلب، بالفعل، یانگ، برونگرایی.
در حالت عدم تعادل: هیجان، شهوت، حرص، افراط
باید بتونیم این انرژی رو مدیریت کنیم تا بتونیم کارهامون رو انجام بدیم.
انرژی راجاس برای انجام امورات زندگی لازمه ، باید بیدار بشه ولی تا حدی که بتونیم مدیریتش کنیم ، باید بتونیم انرژی هامون رو مدیریت کنیم و هدفمند جلو ببریم.
راجاس و تاماس هر دو لازمه زندگی اند.
وقتی راجاس و تاماس در تعادل باشند؛ ساتوا ظهور پیدا می کنه.
تعادل، قرار، روشنی، آگاهی،حضور،شعف، تمرکز
باید رویکردمان به زندگی، رویکرد ساتویک باشه.
حرکات خوابیده پتانسیل تاماسیک دارن، خم به عقب ها پتانسیل راجاسیک دارن و ذات نشسته ها اصولا ساتویک هست ولی هر نشستی ساتویک نیست ، مهم رویکرد ساتویک هست.
یوگا فقط آسانا نیست بلکه باید آساناهای یوگا الگویی از زندگی باشه باید در لحظه بودن را به معنای واقعی تمرین کنیم و انواع مراقبه و مدیتیشن ها بخصوص مراقبه پویا به حضور در لحظه کمک شایانی می کنند.🧘♀️🙏
سات چیت آناندا ( وجود – آگاهی – سرور ) بُعدی است که در مراقبۀ عمیق با آن ارتباط می یابیم و همان چیزی است که در ما بعنوان سکوت برمی خیزد. کیفیتی که به “حالت شهودی” نیز معروف است و در اولین مرحلۀ روشن بینی، حس ما از خویش بطور 24 ساعته و همیشگی در این واقعیت متعال تثبیت میشود.
“سُرور” کلمه ای کلیدی در رابطه با اولین مرحلۀ روشن بینی یعنی خیزش سکوت است.
شهود درونی تثبیت یافته و تغییر ناپذیر، سرورانگیز است. امری که با رسیدن به آن تجربه مى شود و تجارب بیشتری نیز پس از آن از راه میرسند.
“انرژی حیاتی ” کلمه ای کلیدی در دومین مرحلۀ روشن بینی است که بدلیل حرکت پرانا ( کندالینی ) در سیستم اعصاب ایجاد میشود. با تلطیف و تعالی در تجارب حسیِ درونی، سرسپردگی ( باکتی ) برمیخیزد و ما در دگرگونی نوروبیولوژیکی خویش بسمت تجربۀ پایدار حوزۀ الهی شتاب میگیریم. از نظر فنی، حرکت پرانا / کوندالینی در واقع حرکتِ سات چیت آناندا است چراکه هر چیز، از این حوزه سرچشمه گرفته است.
اما ما، بین سُرور (موجود در آگاهی خالص) و انرژی حیاتی (موجود در بدن) تمایز قائل میشویم. بدین دلیل که این دو جنبه از طبیعت ذاتیِ ما درصدد اتحاد با یکدیگر در چشم سوم هستند. این اتحاد در واقع در مرحله ای رخ میدهد که هماهنگی ( هارمونی ) از راه رسیده و فوران و خیزشِ عشق الهیِ بی قید و شرط آغاز میشود. آنگاه است که ما بر روی زمین در هر دم و دقیقه به کانالی برای انتشار عشق و الوهیت مبدل میشویم.
پس “عشق الهی ” نیز کلمه ای کلیدی برای سومین مرحله از روشن بینی است.
در واقع از طریق داشتن همزمانِ تجارب، چارچوب فکری و استعارات ( شیوا، شاکتی و غیره ) است که میتوان آنچه که در درون رخ میدهد را توضیح داد.
در ارتباط با آنچه که در این فرآیندها رخ می دهد، عبارت “پالایش” و “پاکسازی” را عباراتی بهتر میدانم. پس از آنکه پاکسازی صورت گرفت، گذرگاه سلسلۀ اعصاب بعنوان دروازه ای بر بیکرانگی درونی، پاک و گشوده میشود. هرچند که همۀ اینها عبارت پردازی است و درواقع هر نوع واژه و عبارتی که برای شما کار کند، خوب است، مادامیکه شما تجارب خویش را بوضوح از طریق این اصطلاحات ادراک کرده و آنچه را که رخ میدهد به غلط تعبیر نکنید.
سه مرحله روشن بينی ( اشراق ) که گاهی هر یک با ویژگیهای خاص خود در تجربیات ما بروز میکنند،عبارتند از:
سکوتِ عمیق، ماهیت جوهریِ سرور و آگاهی خالص است. این سکوت، ثبات مطلق است، هیچ چیز آن را به حرکت در نمی آورد. سکوتی که همچون بنیاد صخره ای استوار، زیربنای هر آن چیزی است که هستیم و انجام میدهیم. سکوتی که جوهر و خمیرۀ اصلی وجودیِ ماست ( کسی که ما واقعا هستیم ). این سکوت در درجه اول از طریق مراقبه پدیدار گشته و همچنانکه در امتداد جادۀ معنوی به پیشرفت میرسیم منبعِ آرامش درونی و امنیت پایدار میشود. آن وجود نامیرا و جاودان ماست و برخاستن آن در سیستم اعصاب خدمتی اساسی به همۀ پیشرفت های معنوی دیگر است.
انرژى الهى، پرانا است که در سیستم عصبی ما به حالتی بسیار گسترش یافته از عملکرد خود می رسد. این همان انرژی جنسی است که بسمت بالا می رود. همان کوندالینی است و همچنین سرور آگاهی خالص و سکوت عمیق است که در درون ما به حرکت درمی آید. آن در واقع بسط و گسترش تجربۀ حسی بسوی قلمروهای انرژی الهی است. چنین تغییری بوسیلۀ پرانایاما و تکنیک های دیگری صورت میگیرد که در جهت تحریک پرانا و حالت بیداری کندالینی طراحی شده اند. تجربیات ما در این مرحله معمولاً لذت بخش است اما گاهی تجارب میتوانند شدت گرفته و حاد شوند، یعنی همان مشکلات کوندالینی. اما چرا ؟ در ادامه بیشتر به بحث خواهیم پرداخت.
حالتی که ما در آن همه چیز را بعنوان تجلیِ آن “یکتا”یی می بینیم که در حال یکی شدن با او هستیم. این مرحله در واقع مرحلۀ بهم پیوستن نفس فردی ( ایگو – ego )، سرور آگاهی خالص، انرژى الهی و همۀ آن چیزهایی است که در هستی فانی (دنیوی) وجود دارد. چنین امری باعث میشود که مرکزیت ما در سرور آگاهی خالص بطور اصولی (روش مند) در حرکت به ورای بدن ترغیب شود. این همان روشن بینی، ادراک معنوی و ثمرۀ یوگا است. ما با این واقعیت زندگی میکنیم که “همسایه خود را نیز مثل خویش دوست داشته باشیم”. در این مرحله بطور تجربی بر ما آشکار می شود که همسایۀ ما خودِ (حقیقی) ماست. امری که اثر بزرگی بر رفتار ما می گذارد و البته تأثیری مثبت با منافع بسیار خواهد داشت.
این پیام فقط یکبار برای شما نمایش داده خواهد شد.
در صورت رد کردن پیام میتوانید از کلید ثبت نام در انتهای صفحه سایت اقدام به ثبت نام و عضویت نمایید.