

ازدواج کارآمد
بهترین هدف ازدواج باید رشد دو فرد با هم و به موازات هم باشد، یعنی یک فرد مستقل و اخلاقمدار به دنبال یک شریک برای کار گروهی باشد تا یکدیگر تشریک مساعی داشته باشند. نداشتن سواد رابطه کافی و مهارت مبتنی بر دانش در ازدواج است، که در اینجا ما باید به حداقلهای دانشی که برای دلبستگی امن در زندگی زناشویی نیاز است بپردازیم، حالا تبدیل کردن این دانش به مهارت نیاز به این هست که آدم ها مربیانی برای باز آموزی بگیرند.

* من چه کسی هستم. نقاط قوت و ضعفم کدام است. آیا در جهت بالفعل کردن استعدادها و تعدیل نقاط ضعفم گامی به جلو داشته ام.
* برون گرا
* درون گرا
* تغییر طلب
* مستقل
* تعلق محور
* ثبات محور
ما برای اینکه از پختگی و بلوغ روانی به نقطهای برسیم که آگاهانه آمادگی برای ازدواج پیدا کنیم، ابتدا باید مراحلی را طی کنیم. وقتی که شما می خواهید با کسی ازدواج کنید مسئله مهم سن روانی است نه سن تقویمی.
بعضی از اولی هنوز از نظر رشد روانی مثلا در مرحله نوجوانی ماندهاند. لذا به بعضی افراد کودک ابدی و به بعضی نوجوانان نوجوان ابدی گفته می شود. مسئله پختگی مسئله سن روانی است نه تقویمی. مثلا فردی ممکن است بیست ساله باشد، ولی از نظر سن روانی به مرحله بلوغ و پختگی رسیده باشد، فرد دیگر پنجاه ساله اما هنوز در دنیای نوجوانی خود سیر میکند. البته این موارد نادر هستند.
1- مهارت خودآگاهی
2- مهارت همدلی
3- مهارت روابط بین فردی
4- مهارت ارتباط موثر
5- مهارت مقابله با استرس
6- مهارت مدیریت هیجان
7- مهارت حل مسئله
8- مهارتت تصمیم گیری
9- مهارت تفکر خلاق
10- مهارت تفکر نقادانه
۱۱- تعامل بهینه با خانواده در حین استقلال
۱۲- توانایی درک متقابل
* با علم به اینکه ازدواج مکتب خودشناسی نیست، پر کننده حس تنهایی ما نیست، اتاق درمان نیست و با توجه به ارتباط تنگاتنگ سلامتی جسم و روان وارد پیوند زناشویی میشویم.
برای برقراری یک رابطه عاطفی کارامد و با توجه به جهانی که به مدد عصر ارتباطات نیازهای خودش و ساکنانش، پیچیده تر از قبل شده و دستخوش تغییر است مدام، تا جایی که در توان است انتخاب باید از منظر عقل باشد. هنر عشق ورزیدن تلاشی است که دو طرف در جهت مراقبت و هم افزایی از رابطه بدان مبادرت میورزند. دو تن است میشود باید نیازهای دو طرف از چهار بعد فیزیکی/روانی/اجتماعی/ معنایی با هم و در کنار هم اغنا شود.
«عشق کاستی مدار» و «عشق هستی مدار»
آبراهام مزلو دو گونه عشق را توصیف می کندکه با این دو نوع انگیزه همساز و هماهنگ است: «کاستی» و «رشد».
«عشق کاستی مدار» عشقی «خودخواهانه» یا «عشق – نیاز» است، در حالی که «عشق هستی مدار» (عشقی که بر پایه هستی و موجودیت دیگری بنا می شود)، «عشق عاری از نیاز» یا «عشق عاری از خودخواهی» است.
«عشق هستی مدار» تملک گرا نیست و بیش از آنکه ناشی از نیاز باشد، حاصل تحسین و ستایش است، تجربه ای غنی تر، والاتر و ارزشمندتر از «عشق کاستی مدار» است.
«عشق کاستی مدار» را می توان ارضا کرد، در حالیکه مفهوم ارضا برای «عشق هستی مدار» هیچ کاربردی ندارد. «عشق هستی مدار» کمترین میزان اضطراب-کینه را در خود جای می دهد.
عاشقان هستی مدار، مستقل ترند، خودمختاری بیشتری دارند، کمتر حسود یا تهدید کننده اند، کمتر نیازمندند، ابراز علاقه در آنان کمتر است، ولی همزمان بیشتر مشتاقند به طرف مقابل خود در جهت خود شکوفایی یاری رسانند، از پیروزی های آن دیگری بیشتر احساس غرور می کنند، نوع دوست، گشاده دست و پرورنده اند.
عشق هستی مدار در معنایی عمیق جفت را می آفریند، امکان خود باروری را فراهم می کند، احساس سزاوار عشق بودن را پدید می آورد و این هردو، رشد مداوم و پیوسته را تسریع می کند.
🌍وام برداشته از:
* اروین د یالوم Irvin D. Yalom روانپزشک هستی گرای امریکایی
* ابراهام مازلو Abraham Maslow روانشناس انسان گرای امریکایی
* WHO سازمان جهانی بهداشت
* روان درمانی اگزیستنسیال Existential psychotherapy
این پیام فقط یکبار برای شما نمایش داده خواهد شد.
در صورت رد کردن پیام میتوانید از کلید ثبت نام در انتهای صفحه سایت اقدام به ثبت نام و عضویت نمایید.